معرفی کتاب تعادلت را حفظ کن

آکادمی فرجی
آکادمی فرجی
معرفی کتاب تعادلت را حفظ کن
Loading
/

به نام خدا، سلام به همه شما دوستان و همراهان عزیزم، امیرحسین فرجی هستم و در این پادکست صوتی می خوام در مورد کتاب  تعادلت را حفظ کن که کتاب بسیار زیباییه صحبت کنم. راستشو بخواهید، داستان این که من با این کتاب آشنا شدم خیلی جالب بود. همیشه توی زندگیم احساس می کردم که یکی از چیزهایی که همه ما اون رو در زندگیمون گم کردیم و واقعا به اون نیاز داریم تعادل هست. به هر یک از جنبه های زندگی و کسب و کار، کارآفرینی و موفقیت شغلی، به هر کدام از این ها که فکر می کنم، میبنم برنده کسی هست که بتونه تعادل رو در جنبه های مختلف زندگیش رعایت کنه.

از اونجایی که در رشته شخصی خودم که مهندسی هست درسهایی داشتم که باز همین تعادل رو بحث می کرد، تعادل ترمودینامیکی، تعادل در مواد. همیشه می دونستم که در مواد هم موفقیت وقتی حاصل میشه که به گونه ای تعادل برقرار باشه و بعد به این فکر کردم که چرا ما انسان ها خیلی اوقات  در جنبه های مختلفی از تعادل خارج میشیم و بعد به این فکر فرو رفتم که آیا کتابی با این عنوان نوشته شده که در مورد تعادل و ضرورت وجود تعادل در زندگی صحبت کرده باشه. توی یکی از کلاس هام یکی از دانشجوهام کتاب بسیار خوبی رو به من معرفی کرد به اسم کتاب تعادلت را حفظ کن که انگلیسیش میشه (being in balance) یعنی در تعادل باش.

بین رویاها و عادت ها تعادل ایجاد کنید

این کتاب رو آقای دکتر وین دایر نوشته که به نظر من نویسنده بسیار خوبیه، نویسنده و سخنران بسیار خوبی هست و حتما توصیه می کنم این کتاب رو مطالعه کنید و عمیقا به زندگیتون فکر کنید. مطمئنم شما هم شگفت زده میشید و به این نتیجه می رسید که تنها زمانی به اهدافمون می رسیم که بتونیم این تعادل رو به زندگیمون برگردونیم. اشتباه بسیار بزرگی که خیلی از ما مرتکب میشیم و خودمون رو درگیر ابزار ها می کنیم این هست که می خوایم این تعادل رو حفظ نکنیم و به اهدافمون برسیم. اما مفهوم اصلی این کتاب این هست که تا زمانی که این تعادل حفظ نشود، با تمام ابزارهایی که داریم باز هم نمی تونیم به اهدافمون برسیم.

خودتان را درگیر تکنیک و ابزارها نکنید

شاید فهمیدن این موضوع فهمیدن این مطلب و درک کردن این مطلب دشوار باشه برای شما واقعا برای خود من هم دشوار بود ابتدای کار. وقتی ما می خوایم وارد مسیر موفقیت شغلی، کسب و کار اینترنتی یا هر مسیری دیگه ای بشیم طبق عادت همیشگی جامعه خودمون رو درگیر تاکتیک ها  و ابزارها می کنیم. مثلا برای کسب و کار اینترنتی، میریم سراغ ایمیل مارکتینگ، سئو و غیره. چیزی که من در طی این چهار سالی که خیلی دقیق مطالعه کردم و خیلی به احوالات افرادی که وارد کسب و کار اینترنتی شدن، دقت کردم موفق ها رو از شکست خورده ها جدا کردم، تحلیل کردم و مهندسیشون کردم، به این نتیجه رسیدم که اون هایی برنده اند که از نظر ذهنی آماده هستند. اون هایی برنده هستند که عادت های خوبی در خودشون ایجاد کردن و وقتی این کتاب رو مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم که اگر بخوام کلی فکر کنم، می تونم بگم اون هایی برنده هستند که تعادل خیلی خوبی بین رویاها و عادت هاشون ایجاد کردن.

با خودتان روراست باشید

این مفهوم اصلی این کتاب هست و به نظر من بسیار بسیار نکته ظریف، دقیق، عمیق و مهمی هست تعادل بین رویاها و عادت ها و رفتار های شما. همین الان یک آزمون کوچیک برگزار کنیم. از خودتون بپرسید بین اون رویاهایی که در سرتون دارید اون زندگی که می خواید داشته باشید و اون عادت هایی که در زندگی جاری شما در جریان هست، اون رفتارهایی که الان دارید اون اعمالی که الان انجام میدید چقدر تعادل وجود داره؟ با خودمون رو راست باشیم معمولا وقتی این سوال رو از خودمون می پرسیم و عمیقا فکر می کنیم میبینیم که یک کفه ترازو اون چیزی هست که ما الان هستیم و اون خیلی سنگین هست پایین هست و رویاهای ما اون چیزی که می خواهیم باشیم خیلی بالاست و وقتی این دو تا کفه ترازو خیلی با هم فاصله دارن، در نتیجه رسیدن ما از وضعیت کنونی به اون رویاهایی که داریم به اون سرعتی که می خوایم برسیم غیر ممکن هست.

وقتی شما تعادل رو برقرار می کنید یعنی این دوتا کفه ترازو آروم آروم هم سطح همدیگه قرار می گیره و تازه اونجاست که ما میتونیم از وضعیت کنونی به اون وضعیت مورد نظرمون برسیم. خب این عدم تعادل چجوری خودش رو در زندگی ما نشون میده؟ از کجا بفهمیم که زندگی ما الان در تعادل نیست؟ وین دایر خیلی قشنگ و ساده این ها رو بیان کرده. گفته عدم تعادل لزوما به صورت علایم شخصی مثل تیر کشیدن قلب و افسردگی و بیماری ها و نگرانی های بسیار شدید بروز نمی کنه. خیلی از اوقات این عدم تعادل بیشتر مثل این هست که یک همراه ناخوانده در کنار شماست و دائم تو گوش شما میگه که شما یک چیزی تو زندگیتون کم دارید.

پیش خودتون فکر می کنید که انگار شما باید یک زندگی والاتر و بهتری داشته باشید. یک ندایی در درونتون هی شما رو صدا میزنه در واقع یک احساس عدم رضایت آزاردهنده ای دارید که ته دلتون رو خالی می کنه باعث میشه که شما احساس کنید یک چیزی توی زندگیتون کم دارید. این نشونه عدم تعادل هست. نشونه این هست که اون ترازو خیلی باهم هماهنگ نیست اون کفه اون ترازو با هم هماهنگ نیست.

یک کفه ترازو نماد رفتارهای روزمره شماست. کارهایی که انجام میدید، جایی که زندگی می کنید، افرادی که با اون در تعامل هستید، تفکراتی که از ذهن شما میگذره، کتاب هایی که می خونید، فیلم هایی که میبینید و گفتگو هایی که در زندگی روزمره تون با دیگران دارید و اگر بخوام کلی بگم میشه کل ورودی های ذهنتون که هر روز دارید از اون ها ورودی می گیرید و کفه دیگه ترازو اون جایی هست که دوست دارید باشید. همون جایی هست که ندای درونی شما داره شما رو صدا میزنه برای رفتن به اونجا. این عدم تعادل میتونه با احساس استرس و اضطراب همراه باشه.

دقت کنید خود من این احساس ها رو کاملا حس کردم به خاطر این دقیق میدونم منظور این کتاب چی هست. خیلی جاها این عدم تعادل ماسک دلهره و اضطراب به خودش میزنه، یعنی واقعا نمیدونی چرا اینقدر استرس و اضطراب داری اصلا شاید ندونی از چی ناراضی هستی. اما نکته مهم این هست اگر ما به خودمون اجازه اندیشیدن و تفکر در مورد این قضیه بدیم، کم کم به یک درک منطقی می رسیم و همین درک منطقی ما رو به سمت حرکت برای رسیدن به تعادل سوق میده. اما اتفاقی که برای اکثر ما میوفته، این هست که اکثر ما اینقدر غرق در زندگی روزمره شدیم، اینقدر از تفکر کردن خسته ایم و  اینقدر مبارزه می کنیم با تفکر کردن و تفکر کردن رو دوست نداریم تا به محض اینکه این استرس و اضطراب ها به ذهنمون میرسه میریم و راحت ترین راه ممکن رو انتخاب می کنیم، سرمون رو با یک سری چیزهای دیگه گرم می کنیم و سعی می کنیم به این فکر ها دامن نزنیم و فردا که بلند میشیم روز از نو روزی از نو.

ترازوی زندگی را به حالت تعادل  برگردانید

نکته مهمی که باید بدونیم این هست که هر چقدر زمان بیشتری رو در این حالت عدم تعادل سپری کنیم اشتیاق ما، انگیزه ما برای تلاش برای زندگی کردن و رسیدن به تعادل کاهش پیدا می کنه. پس هر چی ما خودمون رو گول بزنیم، هرچی ما فرار کنیم از رسیدن به این تعادل، در نتیجه انگیزه ما و اشتیاق ما کاهش پیدا می کنه و شانس ما برای رسیدن به تعادل کم و کمتر میشه و عادت های ما اینقدر قوی میشن که دیگه تغییر دادنشون نه که غیر ممکن باشه بلکه خیلی سخت میشه. این عدم تعادل باعث میشه که ما خیلی اوقات به سادگی خشمگین بشیم سر خیلی چیزهای بی مورد با دیگران درگیر بشیم و همه این خشم هایی که در زندگی ما وجود داره همه این استرس ها و اضطراب ها به خاطر این عدم تعادل هست.

پس ببینید رسیدن به این تعادل میتونه چقدر موهبت بزرگی باشه. واقعا آیا چیزی زیباتر از این هست که ما بتونیم در کمال آرامش رشد و پیشرفت کنیم، خیلی نکته مهمی هست در کمال آرامش رشد و پیشرفت کنیم. خیلی ها رو میبینم، خودم رو میبینم که می خواست زندگیش رو از یک سطحی ببره به یک سطح بالاتری می خواست رشد کنه و پیشرفت کنه اما هیچ وقت با آرامش همراه نبود تا یک چیزی میشد ناراحت میشد، دوست داشت سریع تر به نتیجه برسه. این میشه رشد و پیشرفتی که با آرامش همراه نیست و خیلی ها درگیر این شدن. اما تعادل زمانی رخ میده که ما با کمال آرامش دنبال رشد و پیشرفت باشیم و اینجاست که اون زیبایی تعادل خودش رو نشون میده.

انرژی تفکرات خود را مثبت کنید

نکته مهم دیگه ای که باید بدونیم این هست که ما تنها کسانی هستیم که خودمون میتونیم ترازوی زندگیمون رو دوباره به حالت تعادل برگردونیم. یعنی هیچ شخصی نمیتونه برای ما این کار رو انجام بده. فقط ما هستیم که میتونیم تعادل رو در زندگی خودمون برقرار کنیم. خوب شاید بپرسید این همه از تعادل و مزایا و خوبی هاش گفتی حالا به من بگو چچوری میتونیم این تعادل رو به زندگیمون برگردونیم؟ اولین کاری که برای برگردوندن این تعادل به زندگیمون باید انجام بدیم این هست که بدونیم انرژی های ذهنی ما چی هستن. انرژی های ذهنی ما همون انرژی تفکرات ما هست پس از این به بعد ما باید به تفکراتمون به عنوان یک منبعی از انرژی نگاه کنیم. یعنی وقتی شما دارید به یک چیزی فکر می کنید، یعنی دارید یک انرژی رو خلق می کنید و اون انرژی باعث میشه یک سری تفکرات دیگه، رویداد ها و اتفاقات دیگه ای رو جذب کنید.

اگر شما دائما به افسرده بودن فکر کنید، مثل این میمونه که یک بلیطی صادر کردید برای دریافت افسردگی بیشتر. اگر دائم شما به این فکر کنید که هیچ کاری از دستتون بر نمیاد لیاقتتون همین زندگی هست که الان داریدو زندگیتون از کنترل خارج شده ،مطمئنا همین چیزها رو به سمت خودتون جذب می کنید و قطعا نمیتونید مسیر رشد و پیشرفت رو شروع کنید. ولی نکته قشنگی که وجود داره و در وجود همه ما انسان ها قرار داده شده، تمایل ما به بزرگ بودن و بزرگ زیستن هست. وین دایر اسم این رو گذاشته انرژی روحانی. تمایل ما به کمال که در دین ما اسلام هم بارها و بارها هم گفته شده و ما بایداز این منبع عالی استفاده کنیم و از این منبع کمک بگیریم.

منفی نگری ممنوع!

خداوند بزرگ ما رو جوری آفریده که همه مون دوست داریم رشد کنیم. همه مون دوست داریم بزرگتر بشیم، دوست داریم به کمال برسیم و اسم این رو گذاشتیم انرژی روحانی، ما باید از این انرژی روحانی به بهترین وجه ممکن استفاده کنیم و برای این کار، اولین ابزاری که ما لازم داریم برای رسیدن به تعادل طبق اون چیزی که وین دایر گفته این هست که ما مسئولیت این عدم توازن و تعادل رو بپذیریم و  مثل خیلی از افراد جامعه نباشیم که به جای اینکه بشینیم تفکر عمیق کنیم و مسئولیتش رو بپذیریم، علتش رو کشف کنیم و براش راه حل پیدا کنیم و مطالعه کنیم، بشینیم یک کناری غرغر کنیم که چرا اینطوری شد، من بدشانس هستم، نباید اینطوری میشد یا لیاقت من این نبود و با این غرغر کردن ها در حقیقت داریم انرژی ذهنی منفی رو ایجاد می کنیم و قطعا چیزهای منفی تری رو به سمت زندگی خودمون جذب خواهیم کرد.

پس بیایم با هم یک توافق نامه جدیدی با انرژی ذهنی خودمون بنویسیم. یعنی به ذهنمون به تفکراتمون قول بدیم که تا اونجایی که ممکن هست به چیزهای منفی فکر نکنیم و روی اون ها تمرکز نکنیم قطعا در زندگی همه ما اتفاقات منفی رخ میده، امکان نداره شما شخصی رو ببینید که هیچ اتفاق منفی در زندگیش رخ نده. شاید پیش خودتون بگید یک سری افراد هستن همیشه خوش هستن. اما واقعا شما در باطن زندگی اونها هستید؟ ظاهر زندگی ها رو ما فقط میبینیم. خود من به شخصه خیلی ها رو دیدم توی دانشگاه و در محیط کار فکر می کردم خیلی خوشحال هستن، خیلی ثروتمند و پولدار هستن ولی وقتی با اون ها دوست شدم و توی زندگی واقعی اون ها کمی نفوذ کردم به خاطر رابطه نزدیکی که باهاشون پیدا کردم، دیدم در خلوت خودشون توی تفکرات خودشون چقدر درگیر هستن.

خودآگاهی

نکته مهم این هست که نباید منتظر بشیم تا به یک نتیجه و موفقیتی برسیم و بعد تازه بگیم ما انرژی ذهنی مون رو مثبت می کنیم. دقیقا بر عکس هست یعنی تا زمانی که انرژی ذهنی خودمون رو مثبت نکنیم، تا زمانی که سعی نکنیم به اون تعادل برسیم امکان نداره به اون نتایجی که در رویاهامون داریم برسیم. رویاهای ما چیزهایی هستن که در درون ما دارن زندگی می کنن و هیچ وقت از ما دور نمیشن. پس برای اینکه به این رویاها برسیم، باید سعی کنیم این تعادل رو بین رویاها و عادت هامون برقرار کنیم.

اولین گام برای این کار این هست مسئولیتشون رو بپذیریم و بعد بریم سراغ مرحله خود آگاهی. یعنی بفهمیم آگاه بشیم که چجوری داریم روی چیزهای منفی تمرکز می کنیم. مثلا اگر با یکی از دوستانمون هستیم و اون دائما غرغر می کنه و شرایط بد رو میگه و ورودی های منفی رو به ذهنمون وارد می کنه بهتر هست که رابطمون رو با اون دوستمون کم کنیم یا حتی قطع کنیم، مسئولیت پذیرفتن یعنی این پس داده های ورودی ذهنمون رو کنترل کنیم، خودآگاهی داشته باشیم، به جای اینکه به این فکر کنیم که رسیدن به این رویاهامون سخت و غیر محتمل هست به اون چیزی که می خوایم به دست بیاریم فکر کنیم و بعد وارد عمل بشیم در طول مسیر همیشه سعی کنیم تمرکزمون رو روی چیزهای مثبت نگه داریم اگر یک اتفاق منفی میوفته بپذیریم که این ها جزوی از مسیر هست جزوی از واقعیت زندگی هست. اگر یک سری سردر گمی هایی در مسیر رشد داریم، بدونیم همه اینها کاملا طبیعی هستن. همه اون هایی که رشد و پیشرفت کردن این ها رو داشتن و بدونیم این ها بهای رسیدن به اون جایگاه عالی، بهای رسیدن به احساس رشد و پیشرفت و شادی واقعی هست. سعی کردم خلاصه ای از این کتاب بسیار عالی رو برای شما بگم. توصیه می کنم حتما حتما این کتاب رو بخونید و اون هم هوشمندانه بخونید و عمیق بخونید و سعی کنید اون رو در زندگی خودتون جاری کنید. امیدوارم لذت برده باشید. خدانگهدار


در خواست مشاوره تلفنی رایگان برای ثبت نام در دوره جامع نوابغ اینستاگرام


۱ دیدگاه برای “معرفی کتاب تعادلت را حفظ کن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *